رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

جنایت از یاد رفته

جنایت از یاد رفته
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 79 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 79 رای
«جنایت از یاد رفته» آخرین رمان خانم مارپل، کارآگاه دوست‌داشتنی و باهوش آگاتا کریستی است که به عنوان آخرین اثر ملکه جنایت شناخته می‌شود. این کتاب که در سال ۱۹۷۶ پس از مرگ کریستی منتشر شد، در واقع سال‌ها قبل نوشته شده و به عنوان آخرین ماجرای خانم مارپل کنار گذاشته شده بود.
در این داستان مرموز، گوئندا رید، زن جوانی که به تازگی از نیوزیلند به انگلستان آمده، خانه‌ای قدیمی در ساحل خریداری می‌کند. از همان ابتدا، احساسات عجیبی نسبت به خانه دارد. گویی قبلاً در آن زندگی کرده است. او به طرز عجیبی مسیرهای مخفی خانه را می‌شناسد و حتی می‌داند که دیوارها چه رنگی بوده‌اند. اما وحشتناک‌ترین لحظه زمانی است که ناگهان تصویری هولناک در ذهنش شکل می‌گیرد: زنی با موهای طلایی که در راهروی خانه خفه می‌شود و مردی با صدایی تهدیدآمیز می‌گوید: «هلن را پیدا کن». آیا این یک توهم است یا خاطره‌ای واقعی از قتلی که سال‌ها پیش اتفاق افتاده است؟ هنگامی که گوئندا با همسرش گایلز و همچنین خانم مارپل آشنا می‌شود، سه نفری تصمیم می‌گیرند حقیقت را کشف کنند، حقیقتی که ممکن است هنوز خطرناک باشد.

از متن کتاب:
گوئندا در تاریکی راهروی خانه ایستاده بود، قلبش به شدت می‌تپید و عرق سردی بر پیشانی‌اش نشسته بود. این حس غریب دوباره به سراغش آمده بود - همان احساس عجیب آشنایی که از روز اول ورود به این خانه با آن دست و پنجه نرم می‌کرد. انگار که پاهایش به زمین میخکوب شده بودند و نمی‌توانست از آنچه قرار بود ببیند، فرار کند. در ذهنش، دیوارهای راهرو تغییر کردند و به رنگ زرد کمرنگی درآمدند، با طرح‌های کوچک گل که می‌دانست - مطمئن بود - زمانی آنجا بوده‌اند. اما چطور ممکن بود؟ او هرگز قبل از خرید این خانه به انگلستان نیامده بود. در حالی که نفسش را در سینه حبس کرده بود، تصویری در ذهنش شکل گرفت، واضح‌تر از همیشه: زنی با موهای بلوند که به سختی نفس می‌کشید، چشم‌هایش از وحشت گشاد شده بودند و دستانی که دور گلویش حلقه شده بودند. و بدتر از همه، صدایی که در گوشش زمزمه می‌کرد، صدایی که اکنون واضح‌تر از همیشه می‌شنید: "هلن را پیدا کن... هلن را پیدا کن." تمام بدنش به لرزه افتاد و ناگهان پاهایش از حالت خشکی درآمدند و او با فریادی کوتاه به سمت در خروجی دوید.
خانم مارپل با دقت به داستان گوئندا گوش می‌داد، چشمان آبی روشنش با هوشیاری خاصی می‌درخشیدند. میل‌بافی‌اش را برای لحظه‌ای کنار گذاشت و فنجان چایش را برداشت، در حالی که افکارش را مرتب می‌کرد. در طول سال‌های طولانی زندگی‌اش در سنت مری مید، با انواع و اقسام داستان‌های عجیب و غریب روبرو شده بود و می‌دانست که گاهی آنچه دیگران توهم یا خیال‌پردازی می‌نامند، می‌تواند ریشه در واقعیتی تلخ داشته باشد. او با لحنی آرام و مطمئن گفت: "عزیزم، من فکر می‌کنم آنچه تو تجربه کرده‌ای، چیزی بیش از یک تصور ساده است. من در طول زندگی‌ام آموخته‌ام که ذهن انسان قادر است خاطرات را سال‌ها پنهان کند، اما آنها همیشه راهی برای بازگشت پیدا می‌کنند، خصوصاً اگر با ترس یا شوک شدیدی همراه بوده باشند. به نظر من، تو واقعاً چیزی دیده‌ای - شاید نه امروز، اما زمانی در گذشته. و اگر موافق باشی، من فکر می‌کنم باید به دنبال این هلن بگردیم. در تجربه من، رازهایی که پنهان می‌مانند، معمولاً خطرناک‌ترین رازها هستند." خانم مارپل لبخند ملایمی زد، اما در پس آن چهره آرام، ذهنش به سرعت در حال کاوش بود. او می‌دانست که در اینجا جنایتی رخ داده است، جنایتی که هنوز ممکن است قاتل آن آزادانه در میان مردم زندگی کند...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی جنایت از یاد رفته

تعداد دیدگاه‌ها:
8
این کتاب با عنوان دیگر "تصویر تلخ یک نقاش" با ترجمه بهرام افراسیابی در سایت موجود است
به این جمله دقت کنید تا مپل من دوبار دانلود نکنید:D
آگاتا کریستی در کتاب رکوردهای گینس مقام اول در میان پرفروش‌ترین نویسندگان کتاب در تمام دوران‌ها و مقام دوم (بعد از ویلیام شکسپیر)در میان پرفروش‌ترین نویسندگان در هر زمینه‌ای را به خود اختصاص داده‌است. تخمین زده شده‌است که یک میلیارد از کتابهای او به زبان اصلی (انگلیسی) و یک میلیارد دیگر در ترجمه‌های گوناگون به ۱۰۳ زبان دنیا به فروش رسیده‌است .(منبع ویکیپدیا فارسی):-)
اسم این کتاب ، "جنایت در خانه ی ساحلی" ست.
هر دم از این باغ بری میرسد،تازه تر از تازه تری میرسد بابا دمتان گرم باد
جنایت از یاد رفته
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک